مفهوم لغوی طلاق:
واژه طلاق در پارسی بهمعنایبیزاریوجداییکاملاست.
درلغتعرب واژه “تطلیق “برایگسستپیوندزناشوییبیشتربکارمیرود.
طلاق :انحلال رابطه همسری در ازدواج دائمی را که بعد از آن از نظر رعایت حقوق و تکالیف مربوط به زناشویی مسئولیتی برای دو همسر نخواهد بود، طلاق میگویند.
اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ میشود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق میگویند.
طلاق در اسلام:اسلام میخواهد تا حد امکان طلاق صورت نگیر د و طلاق را به عنوان یک چاره جویی در مواردی که تنها راه، جدایی است، تجویز کرده است و مردانی را که مرتب زن میگیرند و طلاق میدهند را دشمن خدا میداند
علل و انگیزه های طلاق:
طلاق مانند هر پدیده ی اجتماعی دارای ریشه های مختلفی است که بدون بررسی دقیق و مقابله با آن جلوگیری از بروز چنین حادثه ای مشکل است و لذا قبل از هر چیز باید به سراغ عمل طلاق رفت تا ریشه های آنرا در جامعه بخشکانیم.این عوامل بسیار فراوان هستند که امور زیر از مهمترین آنها می باشند.
۱٫توقعات نامحدد زن یا مرد یکی از مهمترین عوامل جدایی است.اگر هرکدام از زوجین دامنه توقع خویش را محدود سازند و از عالم رویاها و پندارها بیرون آیند و طرف مقابل خود را به خوبی درک کنند و در حدودی که ممکن است توقع داشته باشند جلوی بسیاری از طلاق ها گرفته خواهد شد.
۲٫حاکم شدن روح تجمل پرستی و اسراف و تبذیر.
۳٫دخالت های بی جای اقوام وآشنایان در زندگی خصوصی دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنان،تجربه نشان داده است که اگر هنگام بروز اختلافات در میان دو همسر آنان را به حال خود رها کنند و با جانبداری از این یا آن دامن به آتش این اختلاف نزنند چیزی نمی گذرد که خاموش می شود اما دخالت کسان در هر طرف که غالبا با تعصب و محبت های ناروا همراه است که کار را روزبه روز مشکل تر و پیچیده تر می سازد و البته این بدان معنی نیست که نزدیکان همیشه خود را از این اختلافات دور دارند بلکه منظور این است که آنها را در اختلافات جزیی به حال خود رها کنند و هر گاه اختلاف به صورت کلی و ریشه دار در آمد با توجه به مصلحت طرفین و اجتناب و پرهیز از هر گونه موضعگیری یک جانبه و تعصب آمیز دخالت کنند و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
۴٫بی اعتنایی زن و مرد به خواست همدیگر
۵٫عدم تناسب فرهنگ خانودگی در روحیات زن و مرد با یکدیگر. و این مساله ایست که باید قبل از اختیار همسر دفیقا مورد توجه قرار گیرد که آن علاوه بر اینکه ((کفو شرعی)) یعنی هم دین و مسلک باشند باید((کفو عرفی)) نیز باشند یعنی تناسب های لازم از جهات مختلف در میان آن دو رعایت شود در غیر این صورت بایداز به هم خوردن چنین ازدواج هایی تعجب نکرد.
علاوه برعوامل فوق می توان علل زیر را به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود. در جوامع سنتی علل طلاق عبارتنداز: مسائل و مشکلات مالی،اعتیاد،وجود همسر جدید،خشونت و بد رفتاری مردان و عدم تحمل خشونت مثل گذشته توسط زنان،دخالت های دیگران و… امادر جوامع صنعتی امروزی علل و عوامل طلاق عبارتنداز:
۱٫عدم تعلق خاطر زن و مرد به همدیگر.زن و مرد احساس می کنند دیگر از نظر عاطفی و روحی نمی توانند به همسر خود کمکی کنند یا کمکی بگیرند.
۲٫عقیم بودن یکی از طرفین و بر طرف نشدن آن توسط راه حل های موجود وممکن.
۳٫افزایش آگاهی زنان از حقوق خود.
۴٫اختلاف سلیقه بین زوجین.
۵٫به هم ریختگی و نابسامانی روابط خانوادگی و عدم انسجام خانواده (قبلا افراد با افراد و بستگان و… ازدواج می کردند و ازدواج با تمهیدات خاص و تحت نظارت خانواده بود اما اکنون اکثر افراد تابع خانواده نیستند و فرد گرایی توسعه یافته است و این امر می تواند یکی از علل افزایش طلاق باشد).
۶٫عامل اقتصادی:زن و مرد خواهان استقلال مالی اند در نتیجه این حالت همکاری وهماهنگی بین آنان کم می شود،استقلال مالی زنان باعث عدم اتکای آنان به شوهرانشان می شود،مشکلات اقتصادی،تورم،چندشغلی بودن افراد و دور از هم بودن.
۷٫رواج دوستی های خیابانی.
۸٫عدم همسانی در ازدواج ( در زمینه های اقتصادی،تحصیلی،سنی،فرهنگی و مذهبی ،شغلی،هوشی ،روانی ،نژادی ،محل سکونت شهری یا روستایی و….).
۹٫ تشریفات ازدواج (سنت های افراطی و تفریطی).
۱۰٫ فقدان سیستم مشاوره مناسب وفقدان آموزش های قبل از ازدواج.
۱۱٫ بیماری های روانی شدید یکی از زوجین مثل:وسواس،سوء ظن و… .
۱۲٫ برطرف نشدن نیازهای عاطفی زوجین که ممکن است باعث اعتیاد و مشکلات روحی وجسمی گردد.
۱۳٫ کاهش قباحت طلاق در بین افکار عمومی.
۱۴٫ افزایش فحشا و روابط خارج از خانواده.
۱۵٫ عدم شناخت کافی طرفین از همدیگر در قبل از ازدواج.
۱۶٫ ازدواج های اجباری (ازدواج دختران جوان با افراد مسن پولدارو…).
۱۷٫ ازدواج های مصلحتی.
۱۸٫ عدم درک تفاوتهای همدیگر توسط زوجین.
۱۹٫ عدم وجود بلوغ فکری.
۲۰٫ نبودن روحیه ی صداقت،گذشت و احترام متقابل بین زوجین.
۲۱٫ ضعف اعتقادات مذهبی.
۲۲٫ ازدواج در سن پایین.
به چه میزان متعهد هستید؟
کار، دوستان، سرگرمی ها، کارهای خانه، خانواده گسترده، همه و همه لیستی از مواردی است که برای افراد متعهد اهمیت دارد. در رأس این لیست باید زندگی زناشویی شما قرار بگیرد. دقت کنید که اجازه ندهید کسی یا چیز دیگری قبل از زندگی زناشویی تان بیاید.
از مشکلات دوری نکنید
هر چه بیشتر از مشکلات دوری کنید، زندگی زناشویی تان بیش از پیش آسیب خواهد دید. زندگی های مشترکی که در نقطه شکست قرار دارند، همین حالا به یک طرح عملیاتی نیاز دارند. به منظور حفظ زندگی، شما به طرحی نیاز دارید که اجازه درک مشکلات و تمرکز بر بازیابی عشق و تعهد را که سابق بر این جزئی از زندگی مشترک شما بوده، بدهد.بیاموزید چگونه طرحی اثبات شده را به فعل دربیاورید و برای نجات زندگی مشترک خود بار دیگر به همسرتان بپیوندید؛ شما، همسرتان و زندگی مشترکتان شایستگی آن را دارید.طبق آمارها، نیمی از ازدواج ها در ۷سال اول زندگی مشترک پایان می پذیرد؛ این بدین معناست که نیمی از آنها به زندگی ادامه می دهند. آیا زندگی شما هم تداوم خواهد داشت؟
راه کارهایی برای جلوگیری از طلاق:
شروع یک مشاجره با شدت زیاد
انتقاد از همسر به جای گلایه کردن
نشان دادن تنفر و انزجار
دفاعی بودن زیاد
فقدان تأثیر طرف مقابل در روابط
نداشتن رابطه جنسی در بلند مدت
استفاده از زبان بدن منفی (پرتاب کردن، هل دادن، مشت کوبیدن).
پیشگیری و درمان قبل از طلاق:
مهمترین راه برای جلوگیری از طلاق مشاوره قبل از ازدواج است. اگر با مشاوره و انجام تستهای ازدواج مشخص شود دونفری که تمایل به ازدواج دارند دارای اختلالات روانی و عاطفی هستند و درمان شوند طلاق نخواهیم داشت شخصی که در خانواده ای بزرگ شده که والدیننش با هم مشکل داشته اند و یا طلاق گرفته اند تجربیات تلخی از زندگی زناشویی دارد و در آینده نیزدرزندگی زناشویی اش دچار مشکل خواهد شد. تعداد زیادی از زوجین بدلایل مختلف ، خواستار طلاق بوده اند ولی بعد از مشاوره و در اثر حل شدن عللی که بخاطر آن جویای طلاق بوده اند،زندگی شیرینی را شروع کرده اند. برای مثال : آقایی که بعد از طلاق دچارافسردگی شده بود برای درمان فسردگی اش مراجعه کرد، وقتی از او علت طلاق را جویا شدم اظهار داشت که همسرش وسواس شدیدی داشته و در پاسخ سوال من که آیا دوست دارید دوباره به زندگی بر گردید گفت در صورت درمان مشکل همسرش ، می خواهد دوباره زندگی با او را از سر گیرد. پس از درمان همسر با تکنیکهای خاص و زوج درمانی ، هم اکنون بخوبی با هم زندگی می کنند.
یکی از پیچیده ترین سوال هایی که درباره ی طلاق پرسیده می شود این است که چرا بسیاری از افراد در آغاز زندگی تفاهم کامل دارند اما پس از چند سال در لاک خود می روند و دیگر کاری به یکدیگر ندارند و یا چه عواملی باعث می شود که کانون یک خانواده به سوی تنهایی و بیتفاوتی سوق داده شود ؟
کارشناسان و جامعه شناسان معتقدند شاید بتوان گفت اولین جدایی ها از خود زن و شوهر شروع می شود. می توان گفت وقتی شما عاشقید همیشه به طرف مقابل انرژی می دهید و او را سرشار از احساس خوب بودن می کنید در نتیجه او هم مستعد انرژی دادن می شود طرفین آماده بخشش، تسلیم، گذشت و فداکاری می شوند ولی اگر پس از مدتی یکی در لاک خودخواهی و خودشیفتگی برود و مدام از دیگری انرژی بگیرد طرف مقابل که پس از مدتی از انرژی تهی می شود دیگر تن به فداکاری نمی دهد .
غیر از آن، وقتی زن و شوهر از هم رنجش پیدا می کنند و درصدد رفع آن بر نمی آیند باید انتظار داشته باشند که به زودی رابطه ناخوشایندی پیدا کنند. زوجین در ابتدای زندگی مشترک خود اختلافات به ظاهر کوچک دارند. به عنوان نمونه از نظر فرهنگی، طرز تفکر و نگرش به زندگی با یکدیگر تفاوتهایی دارد. اگر این اختلافات رفع نشود و روی هم انباشته شود به مرور ذهن زن و شوهر را به خود مشغول میکند و آنان اندک اندک از یکدیگر فاصله میگیرند به گونهای که پس از مدتی محبت و صمیمیت روزهای اولیه ازدواج بین آنها کمرنگ میشود و اگر تلاش نکنند با گفت و گو و تعامل مشکلات خود را حل کنند و به دیدگاه واحدی برسند، این فاصله بیشتر میشود و به طلاق عاطفی میانجامد.